تاریخ سویدن از عصر یخبندان تا امروز

آخرین به روز رسانی: 6/9-2022

    عصر وایکینگها

    از قرن نهم الی اواسط قرن یازدهم را عصر وایکینگها گویند. وایکینگها مردمی بودند که در ساخت کشتی مهارت داشتند و به دریانوردی عادت داشتند. همچنان آنها در جنگ و تجارت با سایر کشور ها مردمان ماهری بودند. بنابراین وایکینگها در بسیاری از کشورهای اروپای شمالی به قدرت رسیدند.

    قرون وسطی

    در تاریخ سویدن، دوران قرون وسطی از حوالی سال ۱۰۰۰ تا دهۀ ۱۵۲۰ ادامه داشت.

    قبل از اینکه مسحیت در سویدن بیاید، مردم به خدای چندگانه معتقد بودند. مشهورترین خدایان آنها اودین (Odin) تور (Thor) و فریا (Freya) بود. این دین به نام دین نورس ها شناخته میشود.

    زمانیکه مسحیت وارد سویدن شد، جامعه را تغییر داد. اولین پادشاهی مسیحی سویدن اولوف خوتکونونگ (Olof Skötkonung ) نام داشت که در حوالی سال ۱۰۰۰ بعد از میلاد حکمروایی داشت. در قرن سیزدهم رخداد های زیادی بوقوع پیوست. زراعت و تجارت بیشتر نظم یافت. شهرهای جدید اعمار گردید. سویدن به ایالت ها تقسیم گردید. هر ایالت قانون خود را داشت. در اوایل قوانین بصورت شفاهی بود و هنوز تحریر نشده بود. اولین قانون کتبی در قرن سیزدهم روی کار آمد.

    در قرون وسطی، پارلمان سویدن تأسیس گردید و به تصمیم گیری دربارۀ قوانین کشور آغاز کرد. پارلمان یا همان Riksdag به چهار بخش تقسیم گردید: اشراف، کشیشان، کاسبان و دهقانان. اشراف اشخاصی بودند که قدرت و حقوق را به ارث می بردند.

    کشیشان قدرت زیادی بدست آوردند و مالک ۲۰ فیصد بهترین اراضی سویدن بودند. کاسبان بر تجارت و صنعتگری در شهرها تسلط داشتند. دهقانان سرمایه دار ادارۀ امور زندگی در اطراف را در دست داشتند. دهقانان در اطراف زندگی میکردند آنها در آنجا کار میکرند و به کشت زمینها و پرورش حیوانات می پرداختند.

    اتحادیۀ شمالی

    در اواخر قرون وسطی، دنمارک، ناروی و سویدن بر سر قدرت بر کشورهای شمالی باهم جنگیدند. کشور های شمالی در سال ۱۳۹۷ قراردادی موسوم به اتحادیۀ کالمار را امضاء کردند. با امضاء اتحادیۀ کالمار تمام کشور ها به یک کشور تبدیل شد.

    دوران ابر قدرتی

    در قرن شانزدهم، رویداد های مهمی در جهان بوقوع پیوست. کولمبوس به امریکا سفر کرد. گوتنبیرگ صنعت چاب را اختراع کرد. پاپ که رهبر کلیسای کاتولیک در روم بود، کنترول بخشی بزرگی از کلیسای خود را از دست داد.

    بسیاری از مردم در سویدن ازچگونگی رهبری اتحادیۀ کالمار توسط پادشاه دنمارک ناراضی بودند. قتل عام استکهلم واقعۀ مشهوری بود که پادشاه دنمارک سر ۱۰۰ تن از اشراف را در استکهلم از تن شان جدا کرد. بعد از آن قتل عام سویدنی ها شورش کردند. و این گوستاو واسا (Gustav Vasa) بود که اردوی سویدن را جمع کرد و قدرت را از پادشاه دنمارک گرفت. گوستاو واسا (Gustav Vasa) بعداً در ۶ جون ۱۵۲۳ پادشاه شد. صلح در سویدن برقرار بود و پادشاه توانست مملکت را متحد سازد. ۶ جون روز ملی سویدن نیز است.

    در زمان پادشاهی گوستاو واسا (Gustav Vasa) کلیسا تغییر کرد. مارتین لوتر (Martin Luther) کشیش آلمانی در کلیسای سویدن از نفوذ زیادی برخـوردار بـود. مـارتین لـوتر (Martin Luther) نظریات زیادی دربـارۀ چگونگی طرز کار کلیسا داشت. کلیسای که قبلاً کاتولیک بود اکنون به پروتستانت تبدیل شد. کلیسا اراضی زیادی را از دست داد و مجبور شد تا به دولت که بطور روز افزون قدرتمند تر میشد، مالیه پرداخت کند. در عین حال پارلمان سویدن، Riksdag، قدرت زیادی بدست آورد.

    از اواسط قرن شانزدهم تا آغاز قرن ۱۸ سویدن در چندین جنگ در اطراف بحر بالتیک دخیل شد. بحر بالتیک یکی از مهمترین بحر ها برای تجارت بود. جنگ ها بخاطر کنترول بالتیک بود. همچنان سویدن در جنگ سی سالۀ مذهبی که در بین سالهای ۱۶۱۸ و ۱۶۴۸ بوقوع پیوست دخیل شد. سویدن با دنمارک، روسیه، پولند و آلمان وارد جنگ شد و بر بخشی بزرگی از بحر بالتیک تسلط پیدا کرد. در اواسط قرن ۱۷ سویدن بخش های بزرگ آلمان شمالی و پولند را نیز تصرف کرد. بعداً سویدن ابر قدرت شد.

    علاوه بر مناطق که سویدن امروزی را تشکیل میدهد، فنلند، استونیا، لاتویا و بخشی از روسیه و آلمان متعلق به سویدن بود. بعداً چارلز دوازدهم پادشاه سویدن بخاطریکه در جنگ های متعدد شکست خورد مجبور شد تا مناطق که امروز جزء از سویدن نیستند را رها کند. در ۱۷۲۱ دوباره در سویدن صلح شد و دوران ابرقدرتی سویدن بالای بحر بالتیک خاتمه یافت.

    عصر آزادی، روشنگری و انقلاب ها

    بعد از سقوط امپراطوری و مرگ شاه، دولت جدید در سویدن روی کار آمد. قدرت در اجتماع تقسیم شد. این نقطۀ آغاز آزادی های بیشتر بود که این دوران را عصر آزادی می نامند. چهار قشر از مردم در پارلمان یا Riksdag قدرت کامل را در دست داشتند: اشراف، کشیشان، کاسبان و دهقانان. هر یک از اقشار دربارۀ قوانین جدید و مالیات حق اظهار نظر داشتند. پارلمان یا Riksdag جدید سویدن بطور دموکراتیک انتخاب نمیشد اما هنوز هم در آن زمان از لحاظ وسعت نظر بی نظیر بود.

    در جریان عصر آزادی، سویدن با سرمایه گذاری در عرصۀ علم و تحقیق تلاش های زیادی برای بهبود اقتصاد کشور انجام داد. سویدن با کسب علم و دانش و منابع طبیعی رو به خود کفا شدن بود و از واردات اجتناب میکرد. به همین دلیل در سال ۱۷۴۰ اکادمی علوم تأسیس گردید.

    در قرن ۱۸ دورانی شروع شد که آن را عصر روشنگری می نامند. وضع اقتصادی مردم در کشور های اروپایی بهتر شد. در جریان قرن ۱۸ چندین تغییرات بزرگ در اروپا بوقوع پیوست. یکی از این تغییرات باسواد شدن مردم بود و مردم قدرت اشراف و کشیشان را در جامعه مورد سوال قرار دادند. اصلاحات اقتصادی و اجتماعی همراه با نظریات روشنفکری به اصلاحات و انقلاب ها در سرتاسر جامعۀ قدیمی اروپا و امریکا انجامید که مشهور ترین آنها انقلاب سال ۱۷۸۹ فرانسه بود.

    در سال ۱۷۷۱ گوستاو سوم (Gustav III) پادشاه سویدن شد. در آن زمان که حزب های سیاسی مختلف به جنگیدن با هم آغاز کردند، او کودتای ۱۷۷۲ را رهبری کرد. او سعی کرد تا قدرت بیشتر کسب کند و به تنهایی مملکت را اداره کند. عصر آزادی به پایان رسید. این امر باعث اعتراضات زیادی شد و گوستاو سوم در سال ۱۷۹۲ به ضرب گلوله در جشن بالماسکه کشته شد.

    سویدن در قرن نزدهم

    از سال ۱۷۹۶ الی ۱۸۰۹ گوستاو ادولف چهارم (Gustav IV Adolf) پادشاه سویدن شد. در جریان سلطنت وی، سویدن با روسیه در جنگ بود. گوستاو ادولف چهارم (Gustav IV Adolf) در جنگ شکست خورد و سویدن مجبور شد تا فنلند را به روسیه بدهد. از آن زمان (۱۸۱۵) به اینطرف، در سویدن صلح برقرار بوده است. نارضایتی از سلطنت گوستاو ادولف چهارم (Gustav IV Adolf) و ناکامی وی در پالیسی های جنگی مجبورش کرد تا در سال ۱۸۰۹ تاج پادشاهی را به چارلز سیزدهم کاکای خود بدهد. در آن زمان پارلمان سویدن قانون اساسی سویدن را وضع کرد که چهار بخش را به شمول دستاویز دولتی که باعث کاهش قدرت شاه گردیده بود دربر داشت. چهار قانون بنیادی از سال ۱۸۰۹ به اینطرف قرار ذیل اند:

    • دستاویز دولتی که در آن قوانین چگونگی تشکیلات سویدن درج گردیده است.
    • قانون جانشینی که می گوید پادشاهی ارثی است.
    • آزادی مطبوعات که آزادی بیان را بصورت چاپی حفظ میکند.
    • قانون پارلمان که پارلمان شامل چهار قشر از مردم اشراف، کشیشان، کاسبان و دهقانان میشود.

    چارلز سیزدهم هیچ فرزندی نداشت که بتواند جانشین وی گردد، لذا جان باپتیست برنادوت (Jean Baptiste Bernadotte) را به فرزندی گرفت که قرار بود بعد از وی پادشاه سویدن شود. جان باپتیست برنادوت (Jean Baptiste Bernadotte) اتحادیۀ را در بین سویدن و ناروی اساس گذاشت که حدود ۱۰۰ سال دوام کرد. در سال ۱۸۶۵ چهار بخش پارلمان (اشراف، کشیشان، کاسبان و دهقانان) از بین رفت. بجای آن پارلمان به دو بخش بنام مجلس تقسیم شد.

    در قرن نزدهم، نفوس سویدن افزایش یافت. در آغاز قرن نزدهم، سویدن ۲.۴ میلیون نفوس داشت و در سال ۱۹۰۰ به ۵.۱ میلیون نفر رسید. این افزایش باعث شد تا مردم در مناطق دیگری بغیر از محل سکونت خود کار پیدا کنند. بسیاری در سویدن از اطراف به شهرها نقل مکان کردند و بسیاری هم به امریکا مهاجر شدند. در بین سال های ۱۸۶۵ و ۱۹۱۴ تقریباً یک میلیون سویدنی به امریکا نقل مکان کردند.

    دوران صنعی شدن

    صنایع دیر تر از سایر کشورهای اروپایی به منطقۀ اسکاندیناوی رسید. تا اواسط قرن نزدهم، هنوز بسیاری از سویدنی ها از طریق زراعت امرار حیات می نمودند. در دهۀ ۱۸۶۰ سویدن به ساختن خط ریل آغاز کرد. از برکت خط ریل سویدنی ها توانستند به سایر کشور ها چوب و آهن بفروشند. صنایع بزرگ تأسیس گردید و به کمک ماشین های جدید کار به سرعت انجام شد.